Logo
1 ماه پیش

عناوین حرمت و تطبیق آنها بر رقص

مطالعه در 5 دقیقه

عناوین حرمت و تطبیق آنها بر رقص

سید حسن روح‌بخش

لید: نکته‌ای که در اینجا لازم به توجه است، این است که لهو، مطلقاً حرام نیست بلکه در مواردی که از آن نهی شده، مثل استعمال آلات لهو، حرام است؛ بنابراین چون از رقص لهوی، نهی نشده است، اگر رقص به غرض سرگرمی صورت پذیرد هم حرام نیست.

اشاره: رقص در ادله فقهی، هیچ‌گاه به‌صورت اختصاصی، موضوع حکم واقع نشده است، چه این حکم، حرمت باشد و چه غیر آن؛ اما عناوین دیگری مانند لهو، لغو، لعب و افساد هستند که برخی ادعای انطباق آنها بر رقص را نموده‌اند. حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید حسن روح‌بخش، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، در این یادداشت شفاهی، به واکاوی معنای دقیق این عناوین و حکم آنها و همچنین تطبیقشان بر رقص پرداخته است.

لهو و تطبیق آن بر رقص

لهو در لغت به معنای سرگرمی است ولی در اصطلاح به چند معنا، استعمال می‌شود:

الف: شدت فرح: شیخ انصاری می‌گوید: «نعم، لو خصّ اللهو بما یکون عن بطر، فسرت بشدة الفرح کان الاقوی تحریمه»: اگر بگوییم لهو، صرفاً هر چیزی است که همراه با شادی زیاد باشد، اقوی حرمت آن است.

اشکال این معنا این است که آیا اگر انسان واقعاً کاری بکند که دچار فرح شدید بشود، حرام است؟ اگر کسی از شنیدن یک جوک، دچار شادی زیاد شود، آیا گوینده جوک، مرتکب حرام شده است؟

ب: خروج از حالت طبیعی: مرحوم آیت‌الله بروجردی فرموده‌اند: حرمت بعض اقسام لهو مسلم است و لکن نمی‌شود ملتزم به حرمت مطلق لهو بشویم؛ چون لهو محرّم، لهوی است که انسان را از حالت طبیعی خارج کند «بحیث یوجد له حالة سکرٍ لایبقی معها للعقل حکومة و سلطنة کالالحان الموسیقیة التی تُخرج من استمع الیها من الموازین العقلیة و تجعله مسلوب الاختیار فی حرکاته و سکناته فیتحرک و یترنم علی طبق نغامتها و ان کان من اعقل الناس و امتنعهم و بالجملة المحرم منه ما یوجب خروج الانسان من المتانة و الوقار قهراً و یوجد له سکرا روحیا یزول معه حکومة العقل بالکلیة و من الواضحات ان التصید، و ان کان بقصد التنزه لیس من هذا القبیل.»

این بیان مرحوم آیت‌الله بروجردی، ظاهرش این است که می‌خواهد بگوید لهو محرم این است؛ اما تفسیر لهو اعم است؛ و لذا می‌گوید صید به غرض تنزّه، حرام نیست، چون موجب این حالت که ما گفتیم نمی‌شود.

اشکال این فرمایش مرحوم بروجردی این است که لهو در روایات صید، قید نخورده است؛ در روایت راجع به صید لهوی فرموده است: «صحیحه زراره: سألته عمن یخرج عن اهله بالصقورة و البُزاة و الکلاب یتنزّه، ، هل یقصر من صلاته ام لا؟ قال: انما خرج فی لهو لایقصّر.» این روایت تعبیر کرده که کسی که برای تنزّه به دنبال شکار می‌رود، سفرش لهوی است و لذا باید نمازش را تمام بخواند یا در موثقه سکونی دارد: «سبعة لایقصرون… الرجل یطلب الصید یرید به لهو الدنیا.»

ج: انبعاث از شهوت جنسی: مرحوم شیخ انصاری ظاهرش این بود که می‌خواست مطلق لهو را معنا کند. یک‌بار گفت ما یوجب الفرح الشدید. یک بار گفت ما یکون منبعثا عن قوی الشهویة. بعد هم گفت لغو بعید نیست مترادف باشد با لهو. مرحوم استاد تبریزی هم در ارشاد الطالب همین تعبیر را دارند. ایشان جلد 1 ارشاد الطالب صفحه 249، می‌فرمایند: «لایبعد أن یعم اللغو مثل افعال الاطفال الناشئة عن غیر قوی الشهویة بخلاف اللهو فانه یختص بالافعال التی یکون الداعی الیها القوی الشهویة و لذا ذکر سبحانه انما الحیوة الدنیا لعب و لهو فذکر اللعب اولاً و اللهو ثانیاً. و نظیر اللهو اللغو بل لایبعد ترادفهما». لهو را ایشان به فعلی که منبعث از قوای شهویه است تفسیر کردند.

برخی از آقایان در رساله استفتائات جلد 2 حدود صفحه 270 بعد از این‌که گفتند «خرید و فروش و استعمال آلات لهوولعب که مخصوص مجالس فسق و فجور و شهوت‌رانی است حرام است»، فرموده‌اند: «مقصود از مجالس لهوولعب، مجالس شهوت‌رانی و لاابالی‌گری است که طبعاً موجب فساد می‌شود و هر آهنگ و آوازی که متناسب با این گونه مجالس باشد حرام است. موسیقی لهوی آن است که افراد را معمولاً به سوی مسائل جنسی و خلاف اخلاق می‌کشاند و این مصداق موسیقی حرام است.»

اشکال این معنا عدم دلیل بر این معنا و مخالفت با روایات صید لهوی است. آیا معنای عرفی لهو، یعنی فعلی که ناشی از شهوت است؟ به نظر می‌رسد در واژه «لهو»، شهوت‌رانی اخذ نشده است. واقعاً کسی که برای صید سفر می‌کند، فعلش منبعث از قوای شهویه است؟ یعنی شهوت جنسی این شخص را وادار می‌کند که برود کنار دریا و تور بیندازد و ماهی بگیرد؟ قطعاً این‌طور نیست. پس چرا لهو را معنا می‌کنید به  آنچه  موجب تحریک جنسی است و انسان را به شهوت جنسی حرام می‌کشاند؟ این را از کجا در آوردیم؟

د: خوش‌گذرانی: آیت‌الله سیستانی لهو را به خوشگذرانی معنا می‌کنند. ایشان در رساله جامع، در بحث امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر که مصادیق محرمات را ذکر می‌کنند، نوشته‌اند: «موسیقی که مناسب با مجالس لهوولعب باشد حرام است. مناسب با مجالس لهوولعب یعنی مناسب با مجالس خوش‌گذرانی.»

اشکال این معنا هم عدم دلیل بر آن و مخالفت با روایات صید لهوی است. خوش‌گذرانی یعنی چه؟ آیا به معنای فرح شدید است یا به معنای مطلق فرح یا به معنای فرحی که همراه با گناه باشد؟ کدام‌یک؟ در هر صورت، لازمۀ این معنا این است که بپذیریم هر سفری که به غرض خوش‌گذرانی است موجب قصر نمی‌شود. تفسیر لهو به خوش‌گذرانی هم در لغت نیامده است و لذا تفسیر به رأی است. در لغت، لهو به «ما یلهی الانسان» معنا شده، یعنی چیزی که انسان را سرگرم بکند، نه چیزی که موجب خوشگذرانی باشد.

هـ: مجلس لهو: مجلس فسق و فجور: شنیدم آیت‌الله شبیری‌زنجانی فرمودند: مراد از لهو، مجالسی است که در آن فسق و فجور انجام می‌شد.

به نظر می‌رسد این معنا هم دلیلی ندارد، مضافاً که مخالف روایت تعلیل صید به لهو است.

و: نظر مختار: مطلق سرگرمی: لذا ظاهر این است که لهو، مطلق سرگرمی یا مطلق خوش‌گذرانی است، اما نه خوش‌گذرانی همراه با فعل حرام. با این تفسیر، افرادی که به ورزشگاه می‌روند تا فوتبال تماشا کنند و به آنها خوش بگذرد، عمل لهوی انجام داده‌اند. همچنین اگر ضرب آلات موسیقی برای سرگرمی باشد، گوش دادن به آن حرام است. با این تفسیر، بسیاری از موسیقی‌هایی که فکر می‌کردیم حلال هستند حرام می‌شوند، ولی مهم نیست و به آن ملتزم می‌شویم.

بنابراین، همین که ضرب آلات برای سرگرمی باشد، در حکم به حرمت آن کافی است و لازم نیست مثیر شهوت شیطانیه باشد یا موجب خوشگذرانی بوده یا مناسب با مجالس لهوولعب باشد.

نکته‌ای که در اینجا لازم به توجه است، این است که لهو، مطلقاً حرام نیست بلکه در مواردی که از آن نهی شده، مثل استعمال آلات لهو، حرام است؛ بنابراین چون از رقص لهوی، نهی نشده است، اگر رقص به غرض سرگرمی صورت پذیرد هم حرام نیست.

لغو و لعب و تطبیق آن بر رقص

لغو: کار بیهوده و بدون اثر عقلائی است. لعب: بازی، ولو بازی عقلائی است که دلیلی بر حرمت این دو عنوان وجود ندارد، پس ولو رقص، لغو یا لعب باشد، دلیلی بر حرمتش نیست.

افساد و تطبیق آن بر رقص

اما افساد، ضدّ اصلاح است. افساد یا به مال تعلّق می‌گیرد و یا به عمل. گاهی نیز بر محاربه و سلب امنیّت و آسایش جامعه اطلاق می‌گردد. افسادی که به مال دیگری تعلّق می‌گیرد، در بیشتر موارد، موجب ضمان است. افسادی که به عمل تعلّق می‌گیرد – خواه عمل عبادی مانند نماز و روزه، یا معاملی همچون بیع – با اخلال به شرایط و ارکان عمل محقّق می‌شود. چنین افسادی با ابطال یکی است. گاهی نیز افسادِ متعلّق به عمل، به معنای از بین بردن اجر و پاداش عمل است؛ مانند عُجب پس از عمل عبادی که پاداش و ثواب آن را از بین می‌برد.

افساد، بر محاربه و سلب امنیّت جامعه نیز اطلاق شده است؛ بدین جهت به فرد محارب، مفسدفی‌الارض (افساد کنندۀ در زمین) گفته می‌شود.

نتیجه اینکه، باتوجه‌به موارد استعمال افساد، معلوم می‌شود که رقص داخل در هیچ یک از موارد فوق نیست، و نمی‌توان به‌صرف افساد، حکم به حرمت رقص  نمود. البته ادله حرمت رقص منحصر در امور چهارگانه نیست، و برای استنباط حکم رقص، بایستی همه ادله آن بررسی گردد.